مثلا توى مسابقات وزنه برداى،هم وزن ها توى یک دسته قرار میگیرند.یا مثلا مسابقه کتک کارى یا همان کاراته،یا خیلى مسابقات دیگر .
چرا؟چون یک بشر نیم وجبى اگر مشتى حواله ى رقیب 2مترى خود کند به جاى اصابت به صورت ،به جاى دیگرى میخورد!
اما توى این مسابقه غیر هم وزن ها چه از نوع وزن چه قد چه سن چه تجربه چه نوع قلم همه و همه قرار است با هم در یک رینگ دست و پنجه نرم کنند.
من هم که از همه کم وزن تر،کم سن تر،کم قد تر!کم تجربه تر و با قلمى تازه نوشکفته ،با بادى در کله در مسابقه داستان نویسى شرکت کردم.داستانى که بسته به نوع نگاه شرکت کننده ها پایان متفاوتى خواهد داشت...
بخوانیدمان.
http://www.jafarynejad.blogsky.com/
درود بر جسارتت جودی عزیز
اعتماد به نفسم بالاست!!!!
فرشید داستان تو که خیلی عقبه؟
ولی واسه بارای اول عالیه امیدوارم کردی ....آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآاورین
آره! تقریبا یکی مونده به آخر!
قرارِ اعتماد به نفسم رو ببرم تعمیرگاه!
اینجا که کسى نمیدونه تو چرا به من میگى فرشید که!!! هى واى من
به به
داستانم که مینویسی
به قول برو بچز
اورییییییییییین
ولی کاشکی نمینوشتم! خخخ
همون که نوشتی خیلی عالیه ریحان
باورت نمیشه کل 5شنبه و جمعه سعی کردم فکرم رو متمرکز کنم روی نوشتن انتهای اون داستان اما دریغ از یک خط دریغ از یه ذره ایده
اینه که دیروز وقتی دیدم مهلت مسابقه رو تمدید کردند کلی عصبانی شدم و به خودم بد و بیراه گفتم که قبلا یه تنه یه نشریه دانشجویی رو از سیاسیش بگیر تا ورزشی و طنز و داستانش رو می نوشتم و حالا حتی نمی تونم ادامه یه داستانی که تقریبا معلومه تهش چی میشه رو بنویسم
همون که نوشتی یعنی از خیلی ها مثل من که دو خط هم نتونستند بنویسند جلوتری دوست جونم
ممنوووووووون دوست گلى.
دوباره اعتماد به نفسم بازسازى شد
سلام
آفرین.چه خوب
اتفاقا خیلی هم خوب مینویس جودی جون
سلام.
ممنون.ولى تو داستان کم اوردم مخصوصا با دیدن داستان بچه ها
به به!سلام ودرود به سرک عزیز!خوش اومدی دوست من!
سلام دوست جان...چرا نیامدی پیشم...من تو رو لینک کردم...خوشحال میشم بیای و منو لینکت کنی
سلام.
چشم گلى