بى شک روزى که قرار باشد بنده از یک نفر دیگر در زندگى ام اجازه بابت انجام کارى را بگیرم ،آن روز ،روز جان کندن من است !اصلا اجازه را با کدام ج مینویسند؟!!
همیشه یک عدد ساک آماده با تجهیزات گوشه کنار کمد یافت میشود تا جیم فنگ شویم براى سفر هاى دانشجویى !غرض از این پست فقط اطلاع رسانى بود براى سفرى دیگر !
ریحانه اننننننننننننننننننننقدر دوس دارم بزنم له و لوردت کنم که حـــــــــــــــــــــــــــــد تداره!!!!!!!!!
یه روز میخوایم گُم شیم بیرون همو ببینیم ایشون وقت ندارن برنامه به هم میخوره!....بعد هـــــــــــــــی زرت و زرت پا میشه شال و کلاه میکنه میره سفر دانشجویی!!!
ببین چه جوری منو عصبی میکنه هاااا...
هی من میخوام خودمُ کنترل کنم مؤدب باشم نمیذارن که...
سلااام!!
خب کى بریم گم شیم بریم بیرون؟
چشم اقامونو دور دیدم
خیلی التماس دعا...
سلام.
سفر بخیر
سلام
ای جونم یعنی واقعا عاشق این مدل نوشتنات هستما خیلی قشنگه
این عنوانت تو حـــــــــــــــلقم!!
مثل شعر فامیل دوره: اگر در بندِ در مانند ،درمانند!
اینگونه عنوانا فقط از پس نخبگان بر مى اید و بس!
تموم نشد سفرتون؟
اتفاقا همین امروز تموم شد
من که میدونم کجا رفتی التماس دعا ایکاش هماهنگ میکردیم منم اونجا بودم
جدى اونجا بودى؟ااا
چه با کلاس.خوب بود؟
یعنی به قول خودم خانواده رو در جریان میذاریم دیگه ...
مثلا این دیالوگ خعلی تکرار میشه: پدر جان دارم میرم مشهد چیزی لازم نداری برات بخرم؟( یعنی یالا پول بده)
یا مثلا در حالی که صب زووووود بیدارش کردم که منو ببره ترمینال راه آهن با تعجب نگاهم میکنه میگه کجاااااا به سلامتی؟ میگم سلامت باشید اردو جهادی.... و پدری فقط میگن سفر به خیر خوب شد ما رو در جریان گذاشتی خعلی لطف کردی دخترم ( در حالی که اشک توی چشماش حلقه زده) ...
همیشه میگم خدایا من که انقد این بنده خداها رو حرص دادم بچم قراره با من چه کنه هاااااا؟
بچت لنگه خودتم بشه بیچاره اى!من که میسپرمش دست باباش
نظر سارا عاااااالی بود.....آخه منم همینجوری ام
جاتون خالی امسال 4 بار مشهد بودم
2 بار جنوب
1 بار جبه های غرب
1 بار شمال
از غرب تا شرق(مشهد)
از جنوب تا شمال را درنوردیدیم....خدا قبول کنه ازمون
خدا بخواد فردا راهی یزد و کرمان و جنوب کرمانم....خانواده دیدن حریف من نمیشن....تصمیم گرفتن خانوادگی بریم اردو جهادی
اى جاااااان!!رو دل نکنى تو؟!؟!
همه جاى ایران سراى تو است بعله.