جودی آبوت با موهای مشکی
جودی آبوت با موهای مشکی

جودی آبوت با موهای مشکی

مرد عمل

بهش میگفتم "تجربى" ها به جایى نمیرسند.به زور کنکور قبول میشوند،اون هم با چه رتبه هایى!

میخندید و هیچى نمیگفت.[معلوم است دیگر حرف حساب، جواب ندارد.]

میگفتم تجربى ها به خدا هم نزدیک نیستند،خیلى طول میکشد تا از راه تجربى خدا را لمس کنند بر خلاف "انسانى ها "...

اسمش شیما بود،با لبخند همیشگى اش گفت: ما تجربى ها ،از راه شناخت اعضاى بدنمان به خدا میرسیم،کار قلب را ،مغز را ،رگ هاى بدن را میبینیم زبانمان بند مى آید از قدرت خدا.



یک سال بعد...

خبر مرگ مغزى شیما آن هم در راه بازگشت از مسافرت عیدانه همه را بهت زده کرده بود.یک دختر 17 ساله خوب میدانست راه رسیدن به خدا را .حتى اعضاى بدنش ماند تا راه لمس خدا را به دیگران نشان دهد.

شیما به آنچه اعتقاد داشت،عمل کرد ...وقتى شنیدیم اعضاى بدنش را اهدا کرد...او با مرگش تمام نشد.

فقط یک مسافر بود 

مسافر عید.